معنی هنری میلر
سخن بزرگان
دارایی و ثروتی ندارم، تنها سرمایه ام، روح شاد من است.
حل جدول
نویسنده اثر بهارسیاه
اثری از هنری میلر
بهار سیاه، دانایی کل، شیطان در بهشت، قرن نامطبوع، مدار راس السرطان، مکاتبه فلسفی
واژه پیشنهادی
بهار سیاه
تصلیب گلگون
مدار راس الجدی
مدار راس السرطان
روزهای آرام در کلیشی
اثری از هنری میلر
خواندن در توالت، روزهای آرام در کلیشی، عصر آدمکش ها، لبخند پای نردبان، مجسّمه ماروسی، نکسوس
لغت نامه دهخدا
هنری. [هَُن َ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور:
خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.
فرخی.
آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست
با هنربیشمار و گوهر بی عد.
منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.
خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.
خاقانی.
|| دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).
اصطلاحات سینمایی
صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.
فرهنگ واژههای فارسی سره
سایاگ هنری
فرهنگ معین
آن چه که در آن هنر به کار رفته، هنرور، هنرمند. [خوانش: (~.) (ص نسب.) منسوب به هنر. ]
معادل ابجد
545